یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
آن جوانبخت که می زد رقم خیر و قبول
بنده ی پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک
رهنمونیم به پای علم داد نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد درین کوه که فرهاد نکرد
سایه تا باز گرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شکم طره ی شمشاد نکرد
شاید ار پیک صبا از تو بیاموزد کار
زانکه چالا ک تر از این حرکت باد نکرد
مطر با پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد
بازمانده(یکشنبه 86 خرداد 20 ساعت 12:51 عصر )
دیدگاههای دیگران () |